نامه اشعياي نبي درباره كوروش بزرگ


اينك پادشاهي به دادگري، شهرياري خواهد نمود.

مردي كه بسان پناهگاهي در برابر توفان خواهد بود.

همچون چشمه اي در زمين تشنه و سايبان ستيغي سترگ در بيابان تب آلود.

ديدگان بينندگان ، تار نخواهد شد و گوش هاي نيوشندگان ، خواهد شنيد.

دل هاي شتابندگان ، شناساي ((شناخت)) مي شود و كند زبانان ،آسان و روان خواهند گفت.

تنگ چشم را دگربار گشاده دست نمي گوييم و فرو مايه را نژاده نمي خوانيم.

كيست كه او را از خواستگاه خورشيد ، بر انگيزد و گام هاي دادگرش را برخواند.

امت ها را به دستش مي سپارد و او را بر فرمانروايان ، چيره مي گرداند.

آنان به تيغش چون غبار ، و به كمانش چون كاه ، پراكنده مي گردند.

در پس دشمنان ، به راه هاي ناپيموده ، بي گزند خواهد گذشت.

مرزهاي دور و دراز زمين ، ديدند و لرزيدند و بهر خرسندي اش ، به پيشگاه او آمدند.

اينك تو را گردونه اي تيز دندان فرا خواهم ساخت ، تا از كوه ها، كاه سازي.

كسي را از فرازگاه آفتاب بر انگيزم ، كه نام مرا خواهد خواند و ستم وران را زير پا خواهد نهاد

تو گويي كوزه گري ، گل را پاي فشارد.

كيست نخستين نويد بخش، تا پيشاپيش ، بدانيم و بگوييم كه او راست است.


اينك همبسته من ،كه او را دست گيرم ، و برگزيده من ،كه نهادم از او خشنود است.

من فره خويش را بر او مي نهم ، تا براي امت ها ، فرمان فرماي ميانه روي باشد.

اوست بي نياز از جار و جنجال در كوي و برزن.

ني هاي نازك دل را نخواهد شكست و چراغ بيچارگان را نه خاموش خواهد كرد.

تا دادگري را به راستي بگستراند.

او ناتوان و شكسته نخواهد شد

تا همترازي را بر زمين ، استوار سازد

و پهنه ها چشم به راه پيام ورزي اش باشند

چنين گويد پروردگاري كه آسمان را آفريد و گستريد و هر سوي زمين را فرآورده ها افشانيد

و جان و روان را به باشندگان بخشيد :

- تورا به دادگري خوانده ام

ودست در دست تو ،نگاهت خواهم داشت

و تورا (( پيمان مردمان)) و (( تابان آدميان )) مي گردانم

تا پلك كوران را بازكني و زنجير زدگان را از سياه چاله هاي زندان به بيرون كشي.

اي كران ! بشنويد

و اي كوران ! بنگريد

تا دريابيد فرستاده مرا.

بسي چيزها مي بينيد اما نمي نگريد

و گوش ها مي گشاييد اما نمي شنويد.

تو از آن من هستي.

چون از آب ها بگذري ، تو را به كام نمي كشند

و چون از ميان آتش گذري، تو را نمي سوزاند

زيرا من رهاننده تو هستم.

(( مصر )) را فداي تو ساختم

و (( حبش )) و (( سبا )) را پيشكش تو دادم.

در نگاه من ، تويي ارجمند و ورجاوند

تو را دوست مي دارم.

باك مدار كه با تو هستم و از فرازگاه تا فرودگاه هور

نژادت را گرد مي آورم.

به من باور آوريد و دريابيد كه من : او هستم.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:, | 15:13 | نویسنده : مصطفی و محمد |